قضیه قطعه زامبی مال زمانیه که تنش بین ارتش جمهوریخواه ایرلند شمالی و انگلستان به بالاترین حد ممکن رسیده و حملهی (IRA) به اقصی نقاط انگلیس یک اتفاق عادی و روزانه بود. در وارینگتون، شهری در شمال غربی شایر شنبه 19 مارس 1993، شلوغ ترین روز هفته برای خرید یه فرق با همیشه داشت؛ فرداش روز مادر بود و تعداد زیادی بچه برای خرید کارت تبریک هدیه و کادوی روز مادر توی بازار بودن.
تو همین روز ارتش جمهوری خواه ایرلند دو بمب رو در سطلهای زبالهی محل بازار کار گذاشته بود. تروریستها درست قبل از ظهر به پلیس مرسیساید تلفن کردن و قضیهی بمبگذاری رو اطلاع دادن اما نگفتن بمب تو کدوم شهر و کجاست. اولین بمب 25 دقیقه بعد از اون تلفن منفجر شد و جمعیتِ وحشت زده رو مستقیماً وارد مسیر دومین انفجاری کرد که در اوج ازدحام جمعیت اتفاق افتاد.
اون روز جاناتان بالِ 3ساله جابهجا کشته شد. تیم پری 12ساله هم پنج روز بعد در اثر جراحات وارده از دنیا رفت. 54 نفر دیگه مجروح شدند و کل بریتانیا در بهت و حیرت فرو رفت.
روزی که این اتفاق افتاد گروه The Cranbeeries در تور اولین LP خودش در انگلیس بود و وحشت ناشی از ترور رو به عینه بین مردم دید. همین دلیلی شد تا چندی بعد شاهکار زامبی رو به عنوان پاسخ مستقیمی از طرف مردم بریتانیا به وحشتآفرینی وارینگتون و دیگر ترورهای ارتش جمهوریخواه ایرلند منتشر کنه.
شکل گیری قطعه زامبی
جهت اطلاع گروه راک The Cranberies سال 1990 در شهر لیمریک ایرلند جنوبی شکل گرفت و از اون زمان تا سال 2019 و پس از مرگ خواننده و مغز متفکر گروه خانم دولورس اوریوردان روی طیف وسیعی از ژانرهای موسیقی از راک و فولک تا پانک و سلتیک کار کرد. قطعهی بسیار معروف زامبی که درواقع امضای گروه حساب میشه از نظر بسیاری منتقدان موسیقی بهترین ساختهی آلترناتیو راک دورانهاست؛ چهارمین قطعه از دومین آلبوم استودیویی این گروه که اتفاقا جوونای دههی شصت ایرانی هم باهاش خیلی خاطره دارن. دولورس در طول زندگی کوتاهش هرگز دلیل انتخاب اسم زامبی برای شعرش رو فاش نکرد اما مفسران موسیقی نظریات مختلفی رو در این مورد مطرح کردن:
برخی فکر میکنن کلمهی زامبی توضیحی در مورد این نکتهست که چگونه تعصب کورکورانه روی مفاهیم قدیمی میتونه ظرفیت تفکر یه انسان مستقل رو کم کنه یا از بین ببره. و برخی هم فکر میکنن که زامبی در واقع اون بچهی مردهای هست که در چشم شاعر زنده شده و تا ابد در ذهنش باقی خواهد موند.
به هر ترتیب شعر بر اساس دیدگاه اول ترجمه شده. با این توضیح که برداشت مترجم بر ترجمهی کلمه به کلمه ارجحیت داشته.
ZOMBIE
Another head hangs lowly
Child is slowly taken
And the violence, caused such silence
Who are we mistaken?
But you see, it’s not me
It’s not my family
In your head, in your head, they are fighting
With their tanks, and their bombs
And their bombs, and their guns
In your head, in your head they are crying
In your head, in your head
Zombie, zombie, zombie
What’s in your head, in your head
Zombie, zombie, zombie
Another mother’s breaking
Heart is taking over
When the violence causes silence
We must be mistaken
It’s the same old theme
Since nineteen-sixteen
In your head, in your head, they’re still fighting
With their tanks, and their bombs
And their bombs, and their guns
In your head, in your head, they are dying
In your head, in your head
Zombie, zombie, zombie
What’s in your head, in your head
Zombie, zombie, zombie
مردهی متحرک
یه بار دیگه سری بالای دار میره،
کودک دیگری به آهستگی ربوده میشه
و یه جنایت دیگه همچین سکوتی رو ایجاد می.کنه.
ما رو با کی اشتباه گرفتهن؟
اما تو میدونی که نه من و نه خانوادهم با تو در جنگ نیستیم؟
اونا تو تصوراتت دارن باهات میجنگن؛
با تانکها و بمبها
و بمبها و تفنگهاشون
تو تصوراتت، توی فکرت گریه میکنن
تو فکرت، تو فکرت
مردهی متحرک، مردهی متحرک، مردهی متحرک
چی تو فکرته مردهی متحرک؟
یه مادر دیگه فرو میریزه
و یه قلب دیگه به تسخیر در میاد
همون موقعی که جنایت باعث سکوت میشه
ما رو حتما اشتباه گرفتین
این همون قصهی قدیمیایه که از دههی شصت
تا الان داره توی تصوراتت گفته میشه
توی فکر تو اونا هنوز دارن میجنگن؛
با تانکها و بمبها
و بمبها و تفنگهاشون
تو تصوراتت، توی فکرت میمیرن
تو فکرت، تو فکرت
مردهی متحرک، مردهی متحرک، مردهی متحرک
چی تو فکرته مردهی متحرک؟